زیر باران باید رفت...
از دختر گل فروش، رزی آبی باید خرید؛
نرگس پسرک گل فروش را باید بویید؛
شکوفههای بنفش آن درخت را، یاد تو باید افتاد؛
پیش تو باید ماند، ماند، تا ابدالدهر؛
تو را فقط باید نگاه کرد؛
پلک نباید زد؛
مباد لحظه ای چشمانت را از دست داد؛
شمعدانی ها را، آن رز آبی؛
تقدیم تو بیاد کرد؛
پیش تو باید ماند،
تو برای ماندنی، برای مردنِ کسی برای تو...